بانی پارکر و کلاید بارو، بیشک از پرآوازهترین زوجهای جنایتکار قرن بیستم به شمار میروند. این دو در دوران رکود بزرگ آمریکا، به چهرههای معروفی تبدیل شدند؛ اما آنچه ماجرای آنها را خاص میکند، نهتنها فهرست بلند جنایاتشان، بلکه عشق عمیق و وفاداری آنها به یکدیگر است. از سرقت و فرارهای جسورانه تا درگیریهای خونین با پلیس، بانی و کلاید داستانی را رقم زدند که از مرز افسانه عبور کرد.
پیشینه کلاید بارو از پیش از دهه ۱۹۳۰ و با تخلفهای ساده شروع شد، اما هرچه زمان گذشت، جرایم او سنگینتر و پیچیدهتر شدند. پس از آشنایی با بانی، این دو زوج همیشه همراه هم بودند و تنها زندانی شدن کوتاهمدت کلاید یا مرگشان توانست آنها را از هم جدا کند. شگفتی ماجرا این است که بانی و کلاید توانستند برای بیش از دو سال، ماموران قانون را به دنبال خود بدوانند، بدون آنکه کسی بتواند جلوی آنها را بگیرد.
این روزها، برای عاشقان دنیای بازی نیز داستان بانی و کلاید رنگ و بوی تازهای پیدا کرده است. ماجراهای این زوج تبهکار الهامبخش یکی از جذابترین بازیهای نسل نهم، یعنی GTA 6، شدهاند. کمپانی راکاستار در طراحی این بازی، دو شخصیت عاشقپیشه و جنایتکار را در دنیای مدرن خلق کرده که با الهام از بانی و کلاید، قصهای پرهیجان و ماجراجویانه را برای بازیکنان رقم میزنند. در ادامه، با جزئیات بیشتری به سراغ داستان واقعی این دو عاشق قانونگریز میرویم.
این مطلب شامل این موارد است:
Toggleاولین جنایت مشترک: تلاش بانی برای فراری دادن کلاید از زندان
بانی پارکر، دختری که در ۱ اکتبر ۱۹۱۰ در روئنا، ایالت تگزاس به دنیا آمد، پس از ازدواجی زودهنگام و نافرجام با روی تورنتون، زندگیای را آغاز کرد که او را به ملاقات با کلاید بارو رساند. علیرغم اینکه تورنتون خیلی زود به زندان افتاد و بانی هرگز او را دوباره ندید، او همچنان حلقه ازدواجش را تا روز مرگ به دست داشت.
کلاید بارو، در ۲۴ مارس ۱۹۰۹ در خانوادهای فقیر در شهرستان الیس تگزاس متولد شد و دوران کودکی سختی را گذراند. اولین برخورد او با قانون در ۱۷ سالگی به دلیل بازنگرداندن یک خودروی اجارهای بود و به سرعت مشخص شد که زندگی او به مسیری خطرناک پیش میرود. برادر بزرگترش، ماروین “باک” بارو، نیز در جرم و جنایت فعالیت داشت و هر دو برادر در کارهایی چون سرقت خودرو، دزدی از فروشگاههای کوچک و شکستن گاوصندوق دست داشتند.
ماجرای آشنایی بانی و کلاید نیز خود از روایات جذاب است. آنها در اوایل سال ۱۹۳۰ در یک جمع دوستانه در غرب دالاس با هم ملاقات کردند و از همان لحظه، پیوند عمیقی میان آنها شکل گرفت. اما این پیوند، دیری نپایید؛ چرا که کلاید به دلیل سرقت خودرو دستگیر شد. با اینکه بانی قبل از آشنایی با کلاید هیچ جرمی مرتکب نشده بود، به سرعت به او وابسته شد و حتی در یکی از اولین جرایمش به کلاید کمک کرد تا از زندان فرار کند. او در ۱۱ مارس ۱۹۳۰ اسلحهای به داخل زندان قاچاق کرد، اما فرار موفقیتآمیز نبود و کلاید دوباره دستگیر شد.
کلاید در سپتامبر همان سال به مزرعه زندان ایستام منتقل شد؛ جایی که بهخاطر شرایط وحشیانهاش معروف بود. بالاخره در فوریه ۱۹۳۲، به لطف تلاشهای مادرش و درخواستهای مکرر او، کلاید آزاد شد و بانی و کلاید بار دیگر به هم پیوستند. این آزادی بعدها به عنوان یکی از بزرگترین اشتباهات فرماندار استرلینگ شناخته شد، چراکه کلاید مدت کوتاهی پس از آزادی، موجی از جنایات شامل سرقت و قتل را آغاز کرد که تا دو سال بعد ادامه داشت.
عکسهای به جا مانده از این زوج، از جمله شناسنامه مجرمانه کلاید که توسط وزارت دادگستری آمریکا در سال ۱۹۳۳ منتشر شد، داستانهای ناتمامی از زندگی پرماجرای آنها را روایت میکنند. بانی و کلاید تا پایان راه به همراه هم، قصهای بیمانند از عشق، جنایت و سرنوشت ساختند.
روایت واقعی زندگی پرخطر و خشونتبار بانی و کلاید
فعالیتهای مجرمانه بانی و کلاید تنها به خودشان محدود نمیشد؛ آنها یک تیم از تبهکاران وفادار و بیباک تشکیل داده بودند که با نام «گروه بارو» شناخته میشد. این گروه، متشکل از باک بارو و همسرش بلانش، ویلیام دنیل جونز، ریموند همیلتون، و هنری متوین، به هسته اصلی عملیاتهای پرماجرای کلاید و بانی تبدیل شده بود. در آن دوران، مردم بانی و کلاید را بیشتر با نامهای «بارو و پارکر»، «گروه بارو»، یا حتی «کلاید و زن هفتتیرکش» میشناختند. این گروه با خودروهایی که اغلب دزدیده شده بودند، از شهری به شهر دیگر در جادههای آمریکا سفر میکردند.
یکی از جرایم همیشگی و محبوب این گروه، سرقت خودرو بود. کلاید به خودروهای فورد علاقه خاصی داشت و از مهارت بالایی در رانندگی و فرار بهره میبرد. خودروهای سرقتی توسط گروه در یک ایالت دزدیده و در ایالتی دیگر رها میشدند، و همین حرکت باعث میشد تعقیب آنها برای ماموران بسیار دشوارتر شود. ماجرای سرقتهای کلاید از سال ۱۹۲۶، زمانی که در دالاس دستگیر و روانه زندان شد، آغاز گردید. پس از آزادی، او بلافاصله موجی از جرایم را آغاز کرد و با دست زدن به سرقتهای مسلحانه و حتی قتل، به طوفانی در دنیای تبهکاری آمریکا تبدیل شد.
اعضای گروه بارو، به ویژه بانی و کلاید، همواره در حال فرار بودند. در هر موقعیتی، آماده شلیک و نبرد با پلیس و کسانی بودند که بر سر راهشان قرار میگرفتند. رانندگی ماهرانه کلاید و شجاعت بانی در درگیریها، آنها را به یک تیم بیرقیب تبدیل کرده بود. گفته میشود که آنها دستکم ۱۲ نفر را در جریان فعالیتهای جنایی خود به قتل رساندند. هدف بیشتر سرقتهای آنها فروشگاههای کوچک، بانکها، مغازههای مواد غذایی و پمپ بنزینها بود. این مکانها، به دلیل قرار گرفتن در جادههای خلوت و دور از مراکز شهری، مکان مناسبی برای سرقت بودند؛ اگرچه غنایم به دست آمده چندان زیاد نبود.
برخلاف آنچه که گاهی در داستانها به عنوان یک عشق افسانهای از آنها یاد میشود، زندگی واقعی بانی و کلاید سرشار از خطر، بیثباتی، و خشونت بود. گروه بارو تقریباً به طور دائم در جادهها بودند، از این شهر به آن شهر میرفتند و همواره در حال گریز از ماموران قانون بودند. از سال ۱۹۳۲، اداره تحقیقات (که بعدها به FBI تبدیل شد) به تعقیب گروه بارو پرداخت و آنها به ناچار سبک زندگیشان را تغییر دادند. در طول روز و شب، نوبتی رانندگی میکردند، اغلب در رودخانهها شستوشو میکردند، و هرگز فرصتی برای استراحت در یک مکان ثابت نداشتند.
عکسهای گروه بارو که در کنار خودروها یا اسلحههای دزدیدهشان گرفته شده، روایتگر روزهای پرماجرای آنهاست. اعضای این گروه اغلب با زخمهایی که از درگیریهای مداوم با پلیس به جا مانده بود، همچنان به راه خود ادامه میدادند. این سفر بیپایان در جادههای خاکی و پرخطر آمریکا، به تصویری جاودانه از زندگی پرحادثه بانی و کلاید تبدیل شد.
در همان حال، این داستان الهامبخش کمپانی راکاستار شد تا در بازی GTA 6، دو شخصیت اصلی را به عنوان زوج عاشقپیشهای با الگوگیری از بانی و کلاید در دنیای مدرن خلق کند؛ زوجی که به اندازه بانی و کلاید بیپروا و جسور هستند و با زندگیای مملو از جنایت و گریز، گیمرها را به ماجراجوییای تکرارنشدنی فرا میخوانند.
آخرین نبرد پرهیاهوی بانی و کلاید
درگیری مسلحانهای که در دالاس کانتی آیووا رخ داد، در واقع آغاز پایان راه فرار و ماجراجوییهای بانی و کلاید بود. در ژوئیه ۱۹۳۳، پس از زخمی شدن باک بارو در درگیری خونینی در پلات سیتی، میسوری، گروه برای تجدید قوا به منطقهای روستایی و دورافتاده در نزدیکی پارک دکسفیلد پناه بردند. کلاید در حالی که با احتیاط و مخفیانه برای تهیه مایحتاج به شهر دکستر میرفت، همچنان ناشناس باقی مانده بود، اما غافل از اینکه سرنوشت نقشه دیگری برای این گروه در سر دارد. هنری نای، یکی از اهالی محلی، بهطور تصادفی به محل اردوگاه آنها پی برد و بلافاصله به مقامات محلی اطلاع داد. این گزارش کافی بود تا کلانتر دالاس کانتی، کلینت نی، گروهی از ۵۰ مرد مسلح را برای سرکوب گروه بارو گرد آورد.
درگیری مسلحانه سنگینی میان نیروهای قانون و گروه بارو رخ داد. کلاید و اعضای گروه با تمام قوا سعی در فرار داشتند، اما یکی از خودروها در اثر اصابت گلوله آسیب دیده بود و کلاید با مشکلاتی مواجه شد. باک بارو، که از قبل زخمی بود، دیگر توان فرار نداشت و جا ماند. بلانش، همسر وفادار باک نیز همراه او ماند. اما کلاید، بانی، و ویلیام دنیل جونز موفق شدند پا به فرار بگذارند. آنها بهسختی مسیر خود را ادامه دادند و با زحمت ماشینی را به سرقت بردند تا از دست تعقیبکنندگان فرار کنند. بعد از فاصله گرفتن از دکستر، خودروشان خراب شد و مجبور شدند به یک پمپ بنزین حمله کنند تا خودروی دیگری سرقت کنند. این فرار پرماجرا، آنها را سرانجام به سو سیتی در آیووا رساند.
اما این فرار طولانی و نفسگیر، برای همه اعضای گروه بهخوبی به پایان نرسید. باک بارو چند روز بعد به دلیل شدت جراحات درگذشت و بلانش بارو دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد. ویلیام دنیل جونز هم که پس از مدتی از گروه جدا شد، به خاطر شناسایی و همکاری با گروه بارو، به زندان افتاد. بانی و کلاید، که خود نیز در این درگیری دچار جراحات شده بودند، به مدت یک سال دیگر به زندگی پرفرازونشیب و بیپایان خود ادامه دادند.
کمین نهایی: دستگیری بانی و کلاید
در همین حال، فرانک هیمر، تکاور سابق و افسانهای تگزاس، با زیرکی به ردیابی دقیق حرکات و مسیرهای همیشگی بانی و کلاید مشغول بود. او با کلانتر لوئیزیانا، هندرسون جردن، و دیگر نیروهای پلیس ایالتهای تگزاس و لوئیزیانا هماهنگیهایی ترتیب داد تا کمینی برای این یاغیان نامدار بگذارد. هیمر با استفاده از ترفندی هوشمندانه، خانواده یکی از اعضای سابق گروه به نام هنری متوین را متقاعد کرد که با همکاری نیروهای قانون، بانی و کلاید را به دام بیندازند.
روز سرنوشتساز در ۲۳ مه ۱۹۳۴، نیروهای مجری قانون در کنار بزرگراه ۱۵۴ در منطقه بینویل پریش لوئیزیانا کمین کرده و پشت بوتهها پنهان شدند. کمی بعد، خودروی فورد V-۸ بانی و کلاید با سرعت به سمت کمینگاه نزدیک شد. قبل از اینکه زوج فراری فرصت کنند اسلحههای خود را به دست بگیرند، بیش از ۱۰۰ گلوله به سوی خودروی آنها شلیک شد. طبق گزارش روزنامه براونزویل هرالد، کلاید با ۶۰ گلوله و بانی با حدود ۵۰ گلوله هدف قرار گرفتند و به سرعت جان باختند.
میراث بانی و کلاید و ازدحام مردم بر گرد «خودروی مرگ»
خبر کشته شدن بانی و کلاید بهسرعت در سراسر آمریکا پیچید و هزاران نفر به سوی محل واقعه و سپس خودروی معروف آنها که به «ماشین مرگ» شهرت یافت، روانه شدند. مردمی که شاید داستانهای عاشقانه و هیجانانگیز این دو را شنیده بودند، تلاش داشتند هر چیزی که بتواند بهعنوان یادگاری از این ماجرای تلخ و پررمز و راز باقی بماند، بردارند؛ از تکههایی از لباسهای آنها تا تارهایی از مو و آثار دیگر. در نهایت، پلیس جمعیت را متفرق کرد و خودروی بانی و کلاید به مکانی امن منتقل شد تا اجساد از آن خارج شوند.
مراسم تشییع جنازه بانی و کلاید به یکی از شلوغترین رویدادهای آن دوران تبدیل شد، و دهها هزار نفر برای وداع با این زوج افسانهای گرد هم آمدند. اگرچه خود بانی و کلاید آرزو داشتند که کنار هم به خاک سپرده شوند، خانواده پارکر با این موضوع مخالفت کردند و آنها در دو مکان جداگانه به خاک سپرده شدند.
بانی و کلاید: الهامبخش دنیای بازیهای ویدئویی
ماجراهای پرشور و حرارت بانی و کلاید الهامبخش دنیای رسانههای مختلف شده و در بازیها و فیلمهای بسیاری بازسازی شده است. کمپانی راکاستار گیمز در جدیدترین عنوان خود، GTA 6، با ایجاد شخصیتهای مشابه این زوج یاغی، به زندگی پرماجرای آنها ادای احترام کرده است. داستانهای هیجانانگیز و پرتعلیق بانی و کلاید، همچنان الهامبخش ماجراجویان و عاشقان هیجان در سراسر جهان است و در دنیای سرگرمی و بازیهای ویدئویی نیز به یکی از نمادهای جاودانه شورش و آزادی تبدیل شده است.
چرا داستان بانی و کلاید رمانتیک جلوه داده شده است؟
تصویر عاشقانه بانی و کلاید، به رغم جنایتهای بیرحمانه آنها، سالهاست که به عنوان داستانی پررمز و راز و جذاب در ذهن مردم حک شده است. عشق افسانهای این دو جنایتکار از شدت وقایع خونینی که به جا گذاشتند، پردهای خیالانگیز کشیده و در میان سختیها و فقر دوران رکود بزرگ، آنها را به نمادی از شور و شوق تبدیل کرده است. عکسهایی که اعضای باند از همدیگر گرفتهاند، این جنایتکاران را نزدیکتر و قابل همذاتپنداری نشان داده است؛ این تصاویر غالباً شور جوانی، هیجان و عشق را بهتصویر میکشیدند. در عکسها، بانی و کلاید نه مانند جنایتکاران بیرحم، بلکه همچون عشاقی ماجراجو جلوه میکردند.
عشق بانی و کلاید و رویکرد هیجانانگیز آنها به زندگی یاغیانهشان باعث شد داستانشان به سرعت در فرهنگ عامه جا باز کند. اما رمانتیزه شدن این داستان از سال ۱۹۶۷ و با اکران فیلم “Bonnie and Clyde” که به موفقیت بزرگی در گیشه دست یافت، وارد فاز جدیدی شد. فیلم با بازتاب رابطه عاشقانه این دو، بسیاری از خشونتها را کمرنگ کرد و چهرهای دلپذیرتر از آنها ارائه داد، هرچند منتقدان به همین دلیل انتقادات زیادی به فیلم داشتند. بعد از آن، داستان بانی و کلاید به نمادی از عشق پرماجرا و مقاومت در برابر نظم جامعه تبدیل شد.
در مقایسه با بانی و کلاید، دیگر یاغیان معروف دوران رکود بزرگ، همچون جان دیلینجر یا ماشینگان کلی، هیچگاه چنین توجه و همدلی از سوی عموم دریافت نکردند. عشق پرشور بانی و کلاید و سن جوانیشان آنها را از دیگران متمایز کرد و آنها را در چشم عموم به ضدقهرمانانی دوستداشتنی تبدیل کرد. این روایت عاشقانه حتی باعث شد با گذر زمان، بسیاری از جنایات و رفتارهای بیرحمانه این زوج بهتدریج در خاطرات محو شود و تنها چهرهای رمانتیک از آنها در یادها باقی بماند.
GTA 6 و خلق روایت عاشقانهای مدرن از جنس بانی و کلاید
با انتشار اولین تریلر از بازی “GTA 6″، شاهد معرفی شخصیتهایی بودیم که حال و هوای بانی و کلاید را یادآور میشوند. این بار با زوجی به نام “لوسیا” و “جیسون” روبرو هستیم که مانند بانی و کلاید، دنیای پرخطر و جنایتزده GTA را با هم پشت سر میگذارند. در تریلر میبینیم که این دو شخصیت در حال فرار و دست به اسلحهاند و در عین حال، گفتگویی عمیق و عاشقانه درباره اعتماد و وفاداری بین آنها جریان دارد.
این ایده که بازیکن بتواند بین دو شخصیت عاشق که در جهان پیچیده و خطرناک بازی به همدیگر وابستهاند، تغییر نقش دهد، نوید یک روایت منحصربهفرد و پرکشش را میدهد. بر خلاف GTA V که سه شخصیت کاملاً مجزا داشت، در “GTA 6” رابطه عمیق عاطفی و وابستگی میان لوسیا و جیسون، سطح جدیدی از تجربه را برای بازیکن فراهم خواهد کرد.
رابطهای که از رمانتیسیسم فراتر میرود
در این تریلر، وقتی لوسیا درباره اهمیت اعتماد سخن میگوید، فضای داستان حال و هوایی «ما علیه دنیا» را بازتاب میدهد که مشابه داستان بانی و کلاید است. در جهان بیرحم GTA، داشتن کسی که بتوان به او اعتماد کرد و در کنار او آرامش یافت، میتواند جذابیت داستانی ویژهای به بازی اضافه کند. اگر سازندگان بتوانند این رابطه عاطفی را با ظرافتی واقعی به تصویر بکشند، بازی “GTA 6” قطعاً تجربهای منحصربهفرد و بهیادماندنی خواهد بود.
لینک منبع: Wikipedia